رمضان برخورداری
چندی پیش دانشجوی دانشگاه فردسی مشهد، خودکشی کرد و از همه جا اظهار تأسفهایی شنیده شد و همه به دنبال مقصر میگشتند و شنیده شد مسئول مرکز مشاوره آنجا استعفا داده است. چند روز پس از آن در آلمان در شهر ورتسبورگ، یک پناهجوی سومالیایی در نزدیکی فروشگاهی چند نفر را به ضرب چاقو از پای در میآورد و دنبال قربانیان بیشتر میگردد که با مقاومت و مقابله «چیا ربیعی» پناهجوی کرد ایرانی، مواجه میشود. این اتفاق در حالی میافتد که تنها ابزاری وی کوله پشتیاش بود. وی بلاخره پس از زد و خورد موفق شد مهاجم را از مردم دور کند و افرادی که در همان اطراف بودند با اینکه ابتدا کنار کشیدند از این حرکت چیا قدرت گرفتند و با او همراه شدند تا اینکه پلیس سر رسید و فرد مهاجم را دستگیر کرد. از آنجا که انسان یک هویت اجتماعی دارد حس طرد شدگی و نادیده شدن از جامعهای که در آن میزید دردناکترین حس روانی است که گاهی ممکن است آن را تجربه کند.
سرخوردگی از وضع موجود، حس نادیده انگاشته شدن، انزوا و اقسام مختلف طرد شدن واکنش های مختلفی را برمیانگیزد. گاهی این واکنش در شکل خشونت آمیزی معطوف به خود میشود و به از بین بردن خود و خودکشی میانجامد و گاهی به دیگرکشی و حس انتقام از مجموعه جماعتی که به زعم انتقام گیرنده باعث و بانی حس طرد شدگی و نادیده انگاشتن است می شود و در نهایت منجر به کشتن دیگران میشود. ما نمیدانیم دقیقا وضع پذیرش جامعه آلمان با چیا و آن پناهجوی سومالیایی که اکنون اولی لقب قهرمان گرفته و از هر سو مورد تحسین واقع شده و دومی قاتل نام گرفته، چگونه بوده است؟ اما نتیجه کار، آلوده شدن دست دومی به خون شهروندان است و چیا که اکنون خود و همه شهروندان آلمانی به کاری که انجام داده ادای احترام میکنند. دو نکته مهم در صحبتهایی که چیا با رسانهها داشته قابل توجه است: یکی اینکه من باید حافظ جامعهای باشم که به من پناه داده و دوم اینکه آن زمان که تصمیم گرفتم در مقابل فرد مهاجم بایستم تنها به حس نوعدوستی خود پاسخ گفتم. نکتهای که در ارزیایی میتوان گفت این است که چرا علی رغم اینکه افرد دیگری در اطراف بودند، به نوعی از مقابله با فرد مهاجم کنار کشیدند و تنها چیا وارد مقابله شد. به نظر میرسد در نظامی که قوانین و مقررات در جهتدهی به رفتارها حرف اول را میزند و بر هر حس اخلاقیای اولویت دارد، افراد ترجیح میدهند نهاد مجری قانون، در هر موقعیتی که لازم است وارد عمل شود. اقدام چیا در این موقعیت نشان میدهد در جاهایی مجاز نیستیم منتظر قوه قهریه یا مجریهای باشیم که از راه برسد و دفترچه دستورالعملهایش را بررسی کن تا ببیند کدام اقدام در موقعیت مطابقت دارد و یا اصلا لازم است کاری کند یا خیر؟ سخن بر سر این است: جامعهای که مبتنی بر دستورالعمل اداره میشود و بر آن اساس میخواهد انسان و جامعه را مدیریت کند، چطور گاهی زلال ترین چشمههای حس نوعدوستی و اخلاق را می خشکاند و تهی میکند. شاید اقدام چیا را باید مدیون هنوز نامدنی شدن وی مطابق هنجارهای شهروندی آلمان تفسیر کرد و چه بسا اگر شهروندی مدنی بود، مانند دیگر شهروندان مدنی شده آلمانی منتظر آمدن پلیس میبود. چیا حساش در زندگی ۱۸ ماههاش در آلمان حس طردشدگی و نادیدهانگاشتن نبود. اما آن یکی پناهجوی سومالیایی، شاید حساش طرد شدن و نادیده انگاشتن بود و این نیز خود نشان میدهد که چه بسا در یک وضعیت مشابه دو فرد، دو حس کاملا متفاوت داشته باشند و این دو حس متفاوت هم میتواند گاهی توجیهات کاملا عینی داشته باشد و گاه زندگی روانی و تجربیات فرد است که او را اکنون به حس طرد شدگی یا مقبولیت رسانده است. خشم فروخفته آدمی جلوه های مختلفی دارد که گاه به خود معطوف می شود و گاه به دیگری. زمانی که نظام آموزش و پرورش در کشوری در راس امور و اولوویت قرار گرفت می توان امیدوار بود که انسان ها راه های ایمن تری برای حل تنش های زندگی خود بیابند.