طرحواره اربـاب-رعیـت‌؛ کسـوف گفتــگو

مقدمه

گفت و گو چیست و چه ویژگی اساسی این گفتگو را ممکن می کند؟ و اساساً چرا باید گفتگو کرد؟ تفاوت طرحواره ارباب و رعیتی با طرحواره مرجع و مراجع چیست؟. نظام آموزشی مدرن که در قالب مدرسه نمود یافته است محصول مطالبه نظام سرمایه داری است. در باب سرمایه داری و نمود های مختلف آن در زندگی مدرن و چهره های آشکار و ناآشکار آن بسیار سخن گفته اند و رشته ایست که سر دراز دارد در مقال دیگری می توان در مورد آن سخن گفت. کسانی در حمایت و کسانی در مذمت آن سخن گفته اند. اکنون سخن در مقوله رد و پذیرش نیست بلکه سخن بر سر واقعیت چنین پدیده ایست. جان مایه سخن پائولو فریره که یکی از مهمترین چهره های تربیت انتقادی است این است که تربیت مدرن از گفتگو عاری شده است و به یک نهاد تک گو تبدیل شده است.

اگر به تعبیر یورگن هابرمارس فیلسوف معاصر المانی بپذیریم که مدرنیته طرح ناتمامی است که مدام در حال جرح و تعدیل و بازسازی خود است پس می تواند گفت مدرسه ای که حاصل عقل مدرن است به تدریج با آشکار شدن چهره های نامطلوب خود باید به سوی بازسازی و جایگزین کردن طرح های مطلوب تر حرکت کند. بسیاری از نظام های جهانی که امروز از آنها به عنوان نظام های برتر یاد می شود به چنین سمت و سویی حرکت کرده اند و بازسازی های قابل توجه و اساسی در آنها روی داده است. اگر بتوان گفت که جان مایه اساسی تغییرات در نظام های برتر آموزشی کنونی چه بوده است همانا تغییر در طرحواره ارتباطی مونولوگوی و تک گویانه آنها که بر اساس نظام ارباب رعیتی شکل گرفته و حرکت به سمت الگوهای متوازان و متعادل قدرت و گفتگویی است.

وقتی از گفتگو سخن می رود تنها به عنوان یک فن ساده تدریس که تنها در کلاس درس اتفاق می افتند نیست بلکه مقصود یک تغییر در نگاه هستی شناختی در سطح وسیع اعم از کلاس درس تا همه سطوح انسانی دخیل در تعلیم وتربیت است. در مقایسه با چنان الگویی نظام های مقابلی هم وجود دارد که در آستانه قرن بیست و یکم هنوز در عصر الگوی ارتباطی ارباب – رعیتی سیر می کنند و مانند نقاشی های برخی از کودکان تنها دهانی به پهنای تمام صفحه نقاشی دارند و گویی نقاش گوشی برای شنیدن در آنها از ازل رسم نکرده است.

به عنوان مثال برخی از مسئولین آموزش و پرورش در مورد گرایش برخی از خانواده ها به الگوی آموزش مدرسه در خانه به جای اینکه ریشه یابی کنند که چرا چنین گرایشی در جامعه در حال افزایش است و آن را به عنوان یک واقعیت بپذیرند از مضرات این نوع آموزش و از فایده های بی شمار مدرسه از نوع فعلی آن سخن می گویند و یا حتی برخی بر پاسخ دادن شبهات در این زمینه سخن میگویند؛ مثلاً معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش گفته اند که:

سپردن بچه‌ها به مدرسه می‌تواند مزایای متعددی داشته باشد که نگهداشتن بچه‌ها در خانه نمی‎تواند آنها را برآورده کند و در نهایت مدرسه در خانه  شاید بتواند یک سری آموزش‌های صرف درسی را به شکل بهتری به بچه‌ها ارائه کند، اما در راستای آن بسیاری از فرصت‌های رشد و پرورش شخصیت را از بچه‌ها می‌گیرد که اصلاً قابل جبران نیست و خانواده‌ها بعداً آسیب‌هایشان را خواهند دید.

این سخن گویای همان رابطه ارباب رعیتی است؛ چرا که بر این پیش فرض استوار است که اولاً مدرسه آنچه را نیاز است برای کودکان تأمین می کند و ثانیاً کسانی که قصد اجرای الگوی مدرسه در خانه را دارند قصد شان این است تنها خواندن و نوشتن کودکانشان را تقویت کنند در حالی اگر بتوان از الگوی ارتباطی تک گویی خارج شویم و گوشی هم برای شنیدن داشته باشیم از قضا دغدغه خیلی از والدینی که به چنین الگویی مایل هستند این است که مهارت های اجتماعی هم در مدرسه آنچنان که باید و شاید اجرا نمی شود و خود می خواهند دست به کار شوند و فضای آموزش چنین مهارت های ضروری که مدرسه توان آن را ندارد فراهم کنند.

در چنین فضایی آن وضع آرمانی گفتگو به تعبیر هابر ماس روی نمی دهد و برخی تنها بلند حرف میزنند؛ طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نرسد یا نحو خیلی گزینشی صداهایی شنیده شود که ضعیف ترین استدلال ها را دارد؛ مثلاً اینکه:
انتظار برخی والدین این است که کودکانشان مقام های آنچنانی در برخی از مسابقات کسب کنند. یا مثلاً وزیر آموزش و پرورش گفته بودند برخی از خانواده‌ها اعتماد لازم به آموزش و پرورش را ندارند، از این رو ما باید برای حل آن تلاش کنیم. ما باید اشکالات‌مان را برطرف کنیم تا خانواده‌هایی که به این تشخیص رسیده‌اند، تشخیص‌شان را برطرف کنند.

گویی تشخیص والدین در حد برداشتن یک کاغذ از جایی به جای دیگر است که بر طرف می شود یا وضع یک گزاره به انبوه گزاره های مقرراتآموزش و پرورش حلال مشکلات است. یا معاون متوسطه سابق گفته بودند:

در ایران آموزش دوره‌های ابتدایی اجباری است، اگر در دوره ابتدایی والدین مانع حضور فرزندشان به مدرسه شوند، مرتکب به جرم شده‌اند، زیرا همه بچه‌ها باید در دوره ابتدایی در مدرسه حضور داشته باشند و مهمترین کارکرد آموزشی مدرسه، تربیت اجتماعی دانش آموزان است و خانواده‌هایی که به این مهم توجه نمی‌کنند، قطعاً نمی‌توانند بچه‌هایی تربیت کنند که در تمام ساعات تربیتی یک رشد متوازن داشته باشند و با این کار از ابعاد رشد و تربیت که قرار است در یک محیط جمعی اتفاق بیافتد، غفلت می‌شود. کیفیت در تربیت یک امر تخصصی است، گفت: برخی خانواده‌ها تخصصی در این زمینه ندارند و جالب است که می‎خواهند در همین مورد برای فرزندانشان تصمیم‌گیری کنند، گرچه خانواده به عنوان اولین کانون تربیت به رسمیت شناخته شده و نقش محوری دارد.

اما در مقایسه با الگوی ارباب – رعیتی تفاوت مهمی که طرحواره مرجع و مراجعی با آن دارد این است که در نوع اول رعیت تنها به سبب اعمال زور است که سلطه ارباب را پذیرفته است و در نوع دوم مراجع به سبب قوه اقناع ذاتی مرجع است که قدرت او را پذیرفته است. برخی از تفاوت این دو مفهوم با نام های قدرت و اقتدار یاد کرده اند؛ بنابراین در اینجا سخن بر سر رد هر گونه مرجعیت و قدرت نیست بلکه سخن بر سر این است که کیفیت قدرتی که به وجود آمده است آیا از نوع اقناع و پذیرش است یا از نوع سلطه جبر است؟

به سبب همان خوی بلند حرف زدن ارباب ها گویی تنها سیلی واقعیت است که زمانی آنها را به خود خواهد آورد.
شاید اگر بتوان و بخواهیم از کودکی یک وضع آرمانی برای سیاستگزاران آموزش و پرورش در قالب یک انسان رسم کند احتمالاً آدمی خواهد کشید که گوش‌های بزرگ تری خواهد داشت و دهان کوچکتری می گوید شنونده باشد. در این نوشتار کوتاه قصدم این نبود که در دفاع و یا اثبات نمونه ای از مواردی که آموزش و پرورش ایران با آن رویاروی است به صورت قطعی یک رای صادر کنم بلکه هدف این بود نشان دهم اگر قرار است از نظام های آموزشی که تجارب موفقی دارند بیاموزیم باید دید که در ژرفا چه اتفاقی افتاده است که اکنون به نقطه نسبتاً مناسبی از نظر معیارهای جهانی رسیده اند.

از نظر بنده بر خلاف کسانی که چشم و گوش بسته در پی ترویج الگوهای موفق جهانی آموزش هستند و به منزله مقلدی محض و از سر شیفتگی تقلید را پیشنهاد می کنند آنچه در ژرفا اتفاق افتاده است تغییر در الگوی ارتباطی و مناسبات انسانی به منزله مهمترین رکن تغییر است و نه تغییر و رنگ آمیزی میز و صندلی ها بر سیاق آنها و استفاده واژگان میان تهی.

منابع

۱- https://www.ilna.news/fa/tiny/news-765941
۲- عطاران، محمد؛ ملکی، صغری (۱۳۹۲) آموزش در خانه بدیل مدرسه؛ دو فصلنامه نشریه و عمل در برنامه درسی، سال اول، شماره ۲، پاییز و زمستان،۴۶-۲۷

می توانید برای مطالعه کامل، کتاب الکترونیک فلسفه آموزش را خریداری کنید.

۲ دیدگاه دربارهٔ «طرحواره اربـاب-رعیـت‌؛ کسـوف گفتــگو»

  1. یک مربی کودک

    سپاس، مقاله ای کوتاه و در عین حال کاملی بود از شرح حال نظام موجود در آموزش و پرورش و متاسفانه عملکرد جمع کثیری از ناآگاهان به نتایج منفی آن در زمینه آموزش و انتخاب الگوهای نادرست برای آموزش 👌

پاسخ دادن به یک مربی کودک لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *